سفارش تبلیغ
صبا ویژن

تولد دوباره

 

 

وقتی به کودکی خود می اندیشم دردم می اید.زیرا مجموعه ای از انواع رنجها را تجربه می کردم...لحظه هایی هم داشتم که به تمام رنجهایم می ارزید.

از کودکی من دائم فکر می کردم ،به همه چیز ...به آسمان وزمین و دیگران وخود وهمه چیز ولی هیچ نمی فهمیدم.واین کلاس من بود والفبای زندگی من .

چه زیباست به خاطر هم رنج بکشیم،به خاطر هم شاد باشیم،به خاطر هم زندگی کنیم وبه خاطر هم بمیریم.

در نوجوانی درد دیگر اضافه شد" درد تنهایی وبیگانگی وپوچی"

ای کاش بدانمی که من کیستم                   سرگشته دراین جهان پی چیستم

چیزی نداشتم بدان بنازم یا دل به آن ببازم ،به آنجا رسیدم که این دنیا اجرش به زجرش نمی ارزد.

بهر ما بهتر ازاین روزی نیست                        زندگی آش دهن سوزی نیست

آنقدر آه وناله کردم که از خود وهرچه بود بیزار شدم .بعد آنهمه بیزاری وخستگی به خود گفتم تو نشسته ای وروزگار چپ وراست بر سرت می کوبدو تودائم می نالی یا برای خود یا برای دیگران.خودت را که ضعیف وناتوان می دانی ،دیگران هم لحظه ای کوتاه همدردی می کنند ومی روند این آیا درمان توست؟یقه خود راگرفتم وباتهدید به دیوار کوبیدم وگفتم                یا بمیر یا قهرمان زندگی کن

از خود عالمی بخواه وازعالم هیچ نخواه

کس نخارد پشت من   جز ناخن انگشت من

تا این لجظه زنده مانی می کردم از این لحظه به بعد زندگانی ام شروع شد.شوری در وجودم ریخت ولی زود دریافتم که قهرمان شدن شور می خواهد ولی قهرمان ماندن شور بعلاوه شعور.برای همین است که بعضی یک روز قهرمانند وبعضی دیگر یک عمر.وبعضی جوامع یک برهه در اوج ارزش ودر برهه ای دیگر گرفتار سقوط ارزش ها می شوند. چرا که فقط شورند منهای شعور وتدبیر وبرنامه انسانی .

شور ،گل زیبایی است که گلدان شعور می خواهد

و این گل زیبا دو روزه است .

تولد دوباره من ب اتدبیر در سه حقیقت مقدس شروع شد.

"حقیقت مقدس رنج    حقیقت مقدس فهم      حقیقت مقدس عشق"

بر سلول سلول وجودم حک کرده ام "نفس  نفس با این سه حقیقت زندگی می کنم .

"همدردی  را از رنج     هم فکری را از فهم     وهمدلی را از عشق  گرفتم."